اون سالها که من خیلی احمق تر از الان بودم چون نمی دونستم که چقدر احمق هستم...دو بار دونفر از من پرسیدند وقتی ازینجا بری دلت برای کسی تنگ نمیشه؟ من هم چون خیلی احمق بودم فوری گفتم نه! یکیشون سکوت کرد. بحث رو عوض کرد. اون یکی پرسید فکر نمی کنی کسی اینجا باشه که دلش برای تو تنگ بشه؟ من بازهم چون خیلی احمق بودم گفتم: فقط بابا و مامانم هستند که دلشون خیلی برام تنگ می شه! بقیه عادت می کنند. بابا و مامان هم چون من رو خیلی دوست دارند به چیزی راضی هستند که من رو خوشحال می کنه...با دلتنگیشون کنار میان...الان خیلی سال گذشته... من اونقدری عاقل شدم که می دونم هیچی نمی دونم! اعتراف می کنم که غلط کردم. گه خوردم. هم دل من تنگ شده هم دل مامان هم دل بابا هم دل خیلی های دیگه! هیچ کسی هم نتونسته با دلتنگی هاش کنار بیاد! اما من هستم که عین الاغ خیره سر گیر کرده ام توی گل. پنج سال شده و یک نصفه روز هم بدون دلتنگی نگذشته! می ترسم که پنج سال و ده سال دیگه هم بگذره و همه همچنان دلتنگ هم باشیم و دم بر نیاریم...بعد من اون موقع خیلی عاقلتر از الانم شده باشم و بگم: خوب الاغ! چرا برنگشتی؟ چرا وقتی دیدی پنج سال گذشت و نتونستی با دلتنگیت کنار بیایی چرا بر نگشتی؟
Thursday, July 30, 2009
از شبهای دلتنگی
اون سالها که من خیلی احمق تر از الان بودم چون نمی دونستم که چقدر احمق هستم...دو بار دونفر از من پرسیدند وقتی ازینجا بری دلت برای کسی تنگ نمیشه؟ من هم چون خیلی احمق بودم فوری گفتم نه! یکیشون سکوت کرد. بحث رو عوض کرد. اون یکی پرسید فکر نمی کنی کسی اینجا باشه که دلش برای تو تنگ بشه؟ من بازهم چون خیلی احمق بودم گفتم: فقط بابا و مامانم هستند که دلشون خیلی برام تنگ می شه! بقیه عادت می کنند. بابا و مامان هم چون من رو خیلی دوست دارند به چیزی راضی هستند که من رو خوشحال می کنه...با دلتنگیشون کنار میان...الان خیلی سال گذشته... من اونقدری عاقل شدم که می دونم هیچی نمی دونم! اعتراف می کنم که غلط کردم. گه خوردم. هم دل من تنگ شده هم دل مامان هم دل بابا هم دل خیلی های دیگه! هیچ کسی هم نتونسته با دلتنگی هاش کنار بیاد! اما من هستم که عین الاغ خیره سر گیر کرده ام توی گل. پنج سال شده و یک نصفه روز هم بدون دلتنگی نگذشته! می ترسم که پنج سال و ده سال دیگه هم بگذره و همه همچنان دلتنگ هم باشیم و دم بر نیاریم...بعد من اون موقع خیلی عاقلتر از الانم شده باشم و بگم: خوب الاغ! چرا برنگشتی؟ چرا وقتی دیدی پنج سال گذشت و نتونستی با دلتنگیت کنار بیایی چرا بر نگشتی؟
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
No comments:
Post a Comment