من ایرانیم.
من وارث کوروشم.
اولین بشر روی زمین ایرانی بوده است.
ما ایرانیها مردمی راستگو٬ قانون مدار٬ خانواده دار٬ متمدن٬ باهوش٬ واقع بین٬ مستقل٬ عاشق صلح و دوستی زیبا و با معرفت بودیم. تاریخ می گوید ما حدود هزار و دویست سال قبل از حمله ی وحشیانه ی اعراب به کشورمان خیلی متمدن بودیم. از آنجاییکه ما اولین انسانهای روی زمین بودیم همه ی اولین های دنیا به دست ما ساخته شده. از اولین افتابه بگیر و برو تا اولین کاغذ و اولین سرویس پست و تلگراف و تلفن و اولین کانال سوئز و اولین کشتی و اولین قابلمه و اولین پاکت نامه و اولین قورمه سبزی و کباب و پیتزا و... این روزها تاریخ ما به غارت رفته ٬چینی ها می گویند ماکارانی اختراع آنهاست و ایتالیایی ها یک اسم آهنگین بر آن نهاده و می گویند پاستا را می درست کردیم اما همه ی اینها دروغ می گویند. همه ی اختراعات دنیا از آن ما بوده. اصلاً از اولین پادشاهی که ما داشتیم تا به آخرش همه عادل و با تدبیر بودند و هیچ وقت تا قبل از همان حمله ی ننگین ما نه فقیر داشتیم نه جنایتکار. نه کودتایی در میان سرداران سپاه انجام شد نه پادشاهان به قصد کشور گشایی به این کشور و آن کشور حمله کردند. اثباتش هم اینست که اصلاً کشوری نبود. همه جای دنیا پرژیا بود به جز آن شبه جزیره ی منحوس عربستان. آن عربهای بی سر و پای پا پتی مسلمان که دینشان پر از خشونت بود یک روزی به ما حمله کردند. ما هم تمام نبوغمان از همان روز فراموشمان شد. تمدنمان در این حمله گم شد که هیچ٬ دیگر هیچ وقت نتوانستیم آن را به دست بیاوریم. زبانمان کج و کوله شد. اسمش پارسی بودها٬ اما این اعراب که زبانشان می گرفت و اصلاً نمی توانستند بگویند پارسی هی گفتند فارسی. ما هم نمی دانم چطور شد همه شروع کردیم به تقلید از آنها گفتیم فارسی. هرچه بود ما زیرسلطه ی اعراب نتوانستیم زبانمان را حفظ کنیم و مجبور شدیم بیست و شش حرف از حروف الفبای زبان کج و معوج آنها را در قانون زبان پارسی خودمان بگنجانیم و آن مدلی حرف بزنیم. اما بازهم از زیرکی ما توانستیم یواشکی چهار حرفی که اعراب نمی توانستند تلفظ کنند را در میان این بیست و شش حرف بچپانیم. به امید اینکه روزی مثل الان ایرانیهای واقعی به خود بیایند و دیگر هیچ کلمه ی عربی استفاده نکنند. ما به دنیا ثابت می کنیم که می توانیم با همین چهار حرف ایرانی گ چ پ ژ یک زبان کامل و شایسته ی تمدن سه هزار ساله مان بسازیم. این اعراب با آن دین وحشی شان آمدند و به ما گفتند که باید خشن باشیم تا مردم ازمان حساب ببرند یا خدا ما را دوست داشته باشد. گفتند اگر کسی دزدی کرد باید دستش را قطع کنیم. آخر این وحشی ها نمی دانستند ما اصلاً تا آن زمان دزد نداشتیم که. تازه آقای داریوش توی کتیبه اش نوشته که اگر کسی گرسنه بود و به اموال شما دست برد شما همچو داستان آن مرد فرانسوی بوگندوی کون نشور ژان والژان باقی اموالتان را هم بدهید دستش تا شرمنده بشود. این اعراب آمدند و با آن دینشان به ما گفتند زنان ما نصف مردان ما ارزش دارند. مسیحی ها که اصلاً ارزش ندارند. ما هم هی به حرفشان گوش دادیم. نمی دانم دقیقاً چه اتفاقی افتاد اما الان یک هزار سالی از آن زمان می گذرد و ما هنوز اعراب را مقصر می دانیم. ما می دانیم که از نسل کوروش و داریوش هستیم ها٬ اما پارسال که آقاجان سرشان را گذاشتند زمین و ما چهارتا پسر و یکدانه خواهرمان خیلی دوستانه می خواستیم ارث و میراث را قسمت کنیم تحت تاثیر آن حمله ی کذایی اعراب یادمان رفت که ما می توانیم خودمان وارث کوروش باشیم و سهم ارث و میراث خواهرمان را هم اندازه ی خودمان حساب کنیم. گفتم که همه ی اینها از دین کثیف اسلام است٬ به اهورا مزدا قسم.
آقا غلام همسایه مان هم می شناسمش از وارثان پاک کوروش است. سرش به کار و زندگی اش مشغول است. یک موتور خریده و تقصیر ندارد بدبخت اعصابش خراب است ازین روزگار و فقر و بی پولی با موتورش مسافر کشی می کند. این ترافیک تهران را آقا کوروش و داریوش نبودند و ندیدند وگرنه اینقدر اصرار نمی کردند که حتماً از میان دو خط خیابان رانندگی کنیم و مثل آقا غلام از پیاده روها گاز ندهیم و بوق خروسی و گاوی نزنیم. این حکومت اسلامی جمهوری اسلامی٬ این خامنه ای دست چلاغ٬ به اهورا مزدا قسم٬ ما را وادار کرده که برای گرفتن یک لقمه نان چه کارها که نکنیم وگرنه خودت می دانی که ما عمراً اهل این برنامه ها باشیم. چند روز پیش آقا غلام موتورش را در همین پیاده روی فسقلی روبروی مغازه پارک کرده بود. پیرزنی می خواست رد بشود نمی توانست. آخر پیرزنک مجبور بود دولا دولا با آن عصایش راه برود و می خواست از پل روی جوب بگذرد و موتور آقا غلام جلوی پل بود. مامورها هم آمدند موتور آقا غلام را بردند آقا غلام دست بر آسمان برد و ناله اش به اسمان رفت مرگ بر روح هرچی مسلمونه که ما رو به این روز انداختین! آخه چرا چرا شما به ما حمله کردین؟ چرا فرهنگ مارو ازمون گرفتین؟
یک دوست خیلی درسخوان محققی می گفت "از زمان تحمیل اسلام به ایرانیها، از اون موقع که خلفای بنیامیه از بغداد به ایرانیها حکم میکرده اند، همیشه این ذهنیت برای ایرانی بوده که قانون چیزی هست که به بهرهکشی حاکمان از ما ساخته شده. که تا حدود زیادی هم درست هست. " راست می گوید ها. همه ی ما الان می دانیم که این قانون راهنمایی رانندگی برای ما خوب است چون همه ی دنیا حتی آنها که مسلمان نیستند و اعراب بهشان حمله نکردند حتی آن فرنسوی های بو گندو که توالت نداشتند و افتابه نداشتند هم دارند ازش استفاده می کنند اما خوب ما فکر می کنیم که اداره ی راهنمایی رانندگی از ما نیست. مال این ملاها است. برای همین هم نه کلاه ایمنی سرمان می گذاریم نه به سرعت مجاز اهمیت می دهیم نه از پل هوایی رد می شویم نه چراغ قرمز نه هیچی. این شاید یک مدلی نافرمانی مدنی است نسبت به حمله ی اعراب به پرژیا!
من داستانها دارم که برای شما تعریف کنم از بلایی که این اعراب ملخ خور سر فرهنگ ما آوردند. مگر تمام می شود این داستان؟ باید منتظر شد. یک روزی آخر این دین وحشی اسلام از میان ما برداشته می شود. آن روز ما نه دروغ می گوییم نه تقیه می کنیم نه دو تا دوتا زن می گیریم نه نافرمانی می کنیم نه دزدی می کنیم نه چشم چرانی نه متلک پرانی . از آن روز به بعد مثل همان زمان آقا کوروش اینها همه را آدم حساب می کنیم (به جز عربهای مسلمان) و حتماً پرچم شیرخورشید از فراز کوههای البرز به اهتزاز در خواهد آمد. قول می دهم وقتی این دین منحوس اسلام از میان ما ایرانیان برچیده شود دیگر کسی لطیفه های ترکی و رشتی و اصفهانی و لری و آبادانی و قزوینی و کاشونی و .. نگوید. قول می دهم همه ی ما آزاد آزاد باشیم. این روزها می گذرد. باید منتظر آن روزی شد که این دین اسلام از دنیا برود. آه که چه زبانی بشود این قند پارسی.
پی نوشت:
فدکس همان پدکس بوده.
گایکو یکی از قدیمی ترین شرکت ها بیمه ی پرژیایی بود علامتش هم همین انسانهای اولیه ای است که در تبلیغاتش نشان می دهد. اینها همه پرژیایی بوده اند. می بینید که چه قشنگ لباس می پوشیده اند. حتی بلد بودند برقصند. آه از دست این اعراب. آه از دست این دین خشک و خشن اسلام.
وقتی آن روز موعود رسید من باید این مقاله را از سر بنویسم چون یک عالمه کلمه ی قرضی ازین زبان چس مصب عربی درش بکار رفته اما من الان چیزی غیر از این نمی دانم و شما هم چیزی غیر ازین نمی فهمید ببخشید یعنی منظورم اینست که کامیونیکیشن (ارتباط) به زبان ما فعلاً اینطوری است.
No comments:
Post a Comment