Friday, May 15, 2009

انتخابات



ما هم قرار است به همین زودیها رای بدهیم... دل توی دلم نیست...نمی دانم حرف کی را می شود باور کرد...یک وقتهایی می گویم نه بابا رای گیری همیک نمایشی بیش نیست و هرچه آقا بخواهد همان می شود . یک وقتی هم می گویم پس چرا این کاندیداها اینقدر خودشان را هاجر واجر می کنند و سیب زمینی می دهند و پول می دهند و ... یک رای هم برایشان یک رای است!!! این آقایان رجل سیاسی که از من بهتر می دادند آن بالا بالاها چه اتفاقاتی می افتد....یک وقتی می گویم گور بابای ایران من که دیگر آنجا نیستم چرا نگران سرزمینی باشم که مردمش به هر بهانه ای افتاده اند و از پوست و گوشت همدیگر هم نمی گذرند گاهی هم می گویم خاک توی اون سر الاغت کنند توی همون مملکت اقلاً 18 سال درس خوندی از زمین و آبش استفاده کردی هزار تا دوست و آشنا داری چی می گی گور بابای ایران؟ به قول وبلاگ نویس ها چس ناله نمی کنم اما انتخاب یک سرزمین هم در سن بالای سی سال تصمیم سختی است. اینجا راحت است خوب است پر از احترام است پراز آزادی است اما آنجا خانه بوده ولی اینجا هم هرروز خانه تر می شود...پس فردا هم که بچه ها به دنیا بیایند خانه ی آنها است و من نمی دانم که باید این وسط کجا را خانه بدانم...در انتخابات کجا شرکت کنم

No comments:

Post a Comment